جملات جالب
جملات جالب ..عاشقانه...لطیفه...پند آموز..اس ام اس.....
چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, :: 18:59 :: نويسنده : اشکان

به بابام گفتم سوئیچ ماشینو بده ...... گفت : می خوای بری جایی؟ ... گفتم : بله پدر عزیزم
ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ - واحد فرزند صالح

به دوستم گفتم برو بالا نردبون چراغ و ببند گفت بچرخونمش؟میگم اگه سختت میشه تو بگیرش من نردبون و میچرخونم

رفتم خونه سالمندان عیادت پدربزرگم,مسئول اونجا میپرسه:شمام اومدین عیادت؟میگم نه خونه سالمندان طلبیده اومدیم زیارت

رفتـــم بــه کنـــار دلــبرم با شــادی
گفتـا کـه چـه خوب یاد من افتــادی
گفتـم صـنما تــو عشق را استـادی
گفتا پـَـَـ نــه پـَـَــــ تو یاد من میدادی
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ و درد زهـــر مــاری

رفتم ساندویچی، میگم آقا یه هات داگ با سس مخصوص بدین. میگه میل می کنید؟ میگم: بله، دستتون درد نکنه
)گشت مبارزه با فتنه پـَ نه پـَ ، واحد سیار غذاخوری ها و رستوران ها(

ميخوام مسواك بزنم
مامانم مي پرسه ميخواي مسواك بزني؟؟
ميگم بله مامان جون..
ميگه خمير دندونم روش ميزني؟؟
ميگم بله مامان جان..
ميگه خاك تو سرت اين همه موقعيت پ ن پ درست كردم واست استفاده نكردی
منم گفتم پ ن پ خز شده مامان جون

بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟میگم...اگه شما صلاح بدونین
)ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ – واحد احترام به بزرگتر)


رفتيم پايگاه انتقال خون ميگه شمام اومدين خون بدين؟ گفتم بله اومديم خون بديم. شما هم بفرماييد بساط لودگي تون رو جاي ديگه پهن کنيد. يارو همون جا به گريه افتاد و ابراز پشیمونی کرد.
]ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد نهي از منکر[

تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟میگم نون باشه بقیش مهم نیس

از اتاقم اومدم بیرون ،در دستشویی رو باز کردم .مامانم میگه داری میری دستشویی؟میگم نرم؟؟؟


به مامانم میگم پول بده!!!میگه اونایی که دو روز پیش گرفتی چی شد؟؟نکنه همشو خرج کردی؟؟؟ تا اومدم بگم پـَـ ....زد تو دهنم,نذاشت حرف بزن
من فقط میخواستم بگم پـَـَـس اندازشون کردم

ماه رمضونی 6 صبح رفتم تهران، 9 شب برگشتم خونه خسته و کوفته میپرسم مامان شام چی داریم؟
میگه گشنته ؟ چند ثانیه سکوت میکنم، چشامو میبندم و یه نفس عمیق میکشم . آروم و با طمانینه میگم : بله گشنمه
]ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد کظم غیظ [

نوزاده تو بغل مامانش گریه میکرده مامانه میگه قربونت برم گرسنته؟ بچه هه به اذن خداوند میگه پَ نَ پَ دارم برای گرسنگان و زلزله زدگان سومالی گریه میکنم
(واحد نفوذی پ نه پ)

رفتم سوپری گفتم یک نوشابه زرد بدید
فروشنده گفت: منظورتون نوشابه پرتقالی که نارنجی رنگه؟
گفتم: بله، منظورم همون بود. ببخشید
)ستاد مبارزه با فتنه پـ نـ پـ واحد فرهنگ‌سازی به جای حاضر جوابی(

رفتم دستتشویی هی دارم در میزنم! میگه هاااان، دستشویی داری؟ پـَـــ نــه پـَـــ خواستم بگم آخریم مهلت ثبت نام جشنواره حساب های قرض الحسنه بانک صادراته، جا نمونی! طرف اومد بیرون گفت خاک بر سرتون کنن که فقط بلدین از این چرت و پرتا بگین (کمیته مبارزه با فتنه پـَـــ نــه پـَـــ , ستاد سیار مستقر در توالت عمومی)

تو اتوبان داشتم لایی میکشیدم،یه زانتیا اومد گفت داری لایی بازی میکنی؟؟؟ گفتم: پــ نــ پـــ دارم واست عربی میرقصم!!! گفت: دِ نـَــ دِ کنترل نا محسوس بزن بغل
(ستاد مبارزه با پ نه پ واحد اتوبان)

شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, :: 23:37 :: نويسنده : اشکان

اسپری سوسک کش زدم به سوسکه، سوسکه افتاده به پشت دست و پا میزنه... دوستم می گه داره جون میده..؟ پ ن پ قیافه تو رو دیده از خنده ریسه رفته

 

*(من و داداشم دوقلو هستیم) در حال قدم زدن بودیم. داداشم چند متر جلوتر از من راه می رفت. یارو اول داداشم رو دید بعد اومد جلوتر من رو دید و گفت: دوقلویید؟ پ ن پ اجسام از آنچه در آینه می بینید به شما نزدیک تر هستند!

 

*رفتم پمپ بنزین میگم 40 تا بزن. میگه 40 لیتر؟ پ ن پ 40 تا قاشق چای خوری.

*از دل درد دارم می میرم. جلوی دستشویی دارم پیچ و تاب می خورم. بعد از 2 ساعت طرف اومده بیرون میگه دستشویی داری؟ میگم پ ن پ دیدم فضای مناسب و دلبازیه اومدم موج مکزیکی تمرین کنم.

*به دوستم گفتم برو بالای نردبون، چراغ رو ببیند گفت بچرخونمش؟ پ ن پ تو چراغ رو نگه دار من نردبون رو می چرخونم!

 

*دوستم در یخچال رو باز کرده، دیده هیچ توش نیست. میپرسه: واقعا خالیه!؟ پ ن پ هیدنشون کردیم که غریبه ها نبیننشون!

 

*میگن کریستف کلمب وقتی رسید به آمریکا سرش رو از پنجره کشتی کرد بیرون از یک سرخ پوست پرسید داداش اینجا آمریکاست؟ سرخ پوسته گفت: پ ن پ ژاپونه، ما هم چون شلوار پامون نیست از خجالت قرمز شدیم!

 

*دارم رو تردمیل می دوم، داداشم میگه اینجوری میدویی لاغر کنی؟ پ ن پ مشعل المپیک دارم می برم لندن!!

 

*یک ساعته از بیرون صدای قار قار میاد... داداشم میگه صدای کلاغه؟ پ ن پ قناریه متال می خونه!

 

*تنهایی رفتم درمونگاه، منشی میگه: مریض شمایید؟ پ ن پ من میکروبم، اومدم خودم رو معرفی کنم!

*توی اتاق عمل نوزاد تازه به دنیا اومده، به دستیارم می گم چاقو رو بده. میگه میخوای بند ناف رو ببری؟ پ ن پ می خوام رقص چاقو کنم از مامان بچه شاباش بگیرم!

 

*ماشین روشن نمی شه، به خانمم گفتم بشین پشت فرمون هل بدم. گفتم بزن تو دنده. میگه بزنم 2؟ پ ن پ بزن 3 فوتبال داره!

 

*برای استخدام رفتم یه شرکتی، منشی میگه: شما برای آگهی استخدام اومدین؟ پ ن پ اومدم بگم اصلا رو من حساب نکنین!!!

 

*عکس نیمه راست صورتم رو گذاشتم فیس بوک اومده میگه: عکس تصفیه گذاشتی رو پروفایلت؟ میگم: پ ن پ توی حراج بودم 50 درصد تخفیف بهم خورده این شکلی شدم

 

*رفتم دم مغازه به یارو میگم قرص پشه داری؟ میگه واسه کشتنش میخوای؟ میگم پ ن پ برا سردردش می خوام!!!

 

*رفتم تو آپارتمان دارم گوشت قربونی بین همسایه ها پخش میکنم، یارو میپرسه نذریه؟ میگم پ ن پ با خود گوسفنده مشکل داشتیم کشتیمش!!!

 

*کمرم درد می کنه یه پارچه بستم بهش. داداشم میگه کمرت درد می کنه؟ گفتم پ ن پ می خوام ادای داداش کایکو رو دربیارم.

 

*دارم به خواهرزاده ام دیکته می گم... رسیده آخر خط، می گه برم سر خط؟ پ ن پ بقیشو رو فرش بنویس!

 

*تو آشزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن. مامان اومده می گه چیزی شکوندی؟ پ ن پ شیشه نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنین

صفحه قبل 1 صفحه بعد
پيوندها


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 414
بازدید کل : 317995
تعداد مطالب : 68
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


ابزار وبلاگنویسی